«وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلاً»
و بر آنچه میگویند شکیبایی کن و از آنان به نیکویی دوری کن.
پیامبرش را به صبر امر کرده است و صبر در قرآن کریم فراوان آمده است. بسیاری از مردم فضیلت صبر را نمیدانند و اگر از انسانهای بزرگ را موفقیتشان را بپرسیم همه بر صبر توافق دارند. به همین خاطر خداوند صفات نجاتیافتگان را با صبر به پایان برده است: «وتواصوا بالصبر»
اگر قطعی باشد که اسم برای صاحبش شانس میآورد پس راز تسمیهٔ آدم و پس از آن (انسان) چیست؟
* آیا از ایناس به معنای دیدن گرفته شده چنان که در آیه هم آمده است: ﴿ إنی آنستُ نارا ﴾: «من آتشی دیدم) (طه/۱۰). یعنی از دور آتشی به چشمم آمد. و نیز از آن جمله است (إنسان العین): یعنی مردمک و سیاهی چشم و بنابراین انسان آشکار ودیده شده و قابل مشاهده است و مانند جن وفرشتگان پنهان نیست.
*یا از أنس گرفته شده که متضاد وحشت وتنهایی است بنابراین انسان موجودی اجتماعی است که انس میگیرد و با او انس گرفته میشود و زمین وگیاهان وجمادات با او انس گرفتهاند: «أحد جبل یحبنا و نحبه» (احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم) و گویا وجود وی راز از پردهٔ مخلوقات برداشته و معنایش را آشکار نموده است.
بارها برایم پیش آمده که یک سخن را از ته دل حفظ کرده باشم، آن را بارها و بارها تکرار کنم، معنایش را در کتابهای تخصصی بخوانم و شرح آن را از علمای توانا بشنوم.. اما پس از سالها ناگهان همان سخن توجه مرا طوری به خود جلب میکند که گویا برای نخستین بار آن را شنیدهام.. و از آن معنایی دقیق و روشن برداشت میکنم.. شگفتزده میشوم که چگونه این معنای روشن و جالب در طی این سالها از من پنهان مانده است!
علت چیست؟ شاید بدین سبب که من به خودم مراجعه نکردهام و به دیگران بازگشتهام. حق خودم بر خودم است که به آن بازگردم
بیگمان دین اسلام برای قضاوت و رعایت عدالت در مورد آحاد افراد جامعه، قواعد و اصول اخلاقی ویژهایی وضع کرده است و در این راستا از خود شخص مؤمن و خانوادهی وی شروع میکند و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ (۱۳۵ نسا) ای کسانی که ایمان آوردهاید! دادگری پیشه سازید و در اقامه عدل و داد بکوشید، و به خاطر خدا شهادت دهید (و از این سو و آن سو جانبداری نکنید) هر چند که شهادتتان به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان بوده باشد
شبی در جلسهای از اختلاف و شعلههای آن سخن به میان آمد، بویژه میان دانشجویان، دعوتگران و منتسبان به دین، تا جایی که حتی گاهی به نبردی خونین در برخی کشورها تبدیل شده و تمام یک پروژه را ناکام میگذارد. و اگر عوامل فروکش کردن و قلع و قمع آن فراهم نگردد، رو به وخامت گذاشته و استمرار مییابد.
در نوشتار پیشین در ستایش سادهزیستی و عادی بودن جملاتی گفتم. هدفم از سادهزیستی، حالتی است که بیانگر و نشانگر واقعیت فرد باشد و از حالات رسمی و اداری خارج گردد. همهی ما هنگام گفتوگو با دیگران یا صحبت در جمع، حالت رسمی به خود میگیریم.
گاهی هم به سادهزیستی و عادی بودن تظاهر میکنیم، ولی دیگران خیلی زود متوجه آن شده و با احساس سادهزیستانهی خود درک میکنند که حالت ما واقعی نیست
هنگامی که هراکلیوس (هرقل) از ابوسفیان دربارهی خصوصیات زندگی پیروان رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ پرسید، گفت: «فَأَشْرَافُ النَّاسِ یَتَّبِعُونَهُ أَمْ ضُعَفَاؤُهُمْ؟ قَالَ: بَلْ ضُعَفَاؤُهُمْ)! (روایت از بخاری). (آیا بزرگان قوم از او پیروی میکنند یا قشر مستضعفشان؟ گفت: مستضعفان).
هراکلیوس در توضیح علتش بعدا گفت: «وَهُمْ أَتْبَاعُ الرُّسُل». (آنان پیروان رسولاناند).
این رمضان تصمیم گرفتم هنگام تلاوت قرآن موقتاً از اندیشیدن و تدبر دست بکشم و همت خود را بر میزان تأثیر قرائت بر دلم و نیز مقدار همراهی و واکنشم با ساختار قرآنی قرار دهم. دوست دارم شما دوستان را در این ملاحظات و مشاهدات سهیم گردانم.
ملاحظهی نخست: بخاری و مسلم در صحیحین از عایشه ـ رضی الله عنها ـ روایت کردهاند که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در سال وفات خود به وی فرمود:
مردم در خصوص احکام قضای روزه چند دستهاند:
دسته اول: زنی که دوره ماهیانه دارد و یا زایمان نموده و یا شخصی که مسافر است. اینها روزه خود را در رمضان میگشایند و بعداً قضای آن را میگیرند.
دسته دوم: زنی که حامله است و یا طفل شیرخوار دارد
عید نامی است برای هرچه که عادت شود، و اعیاد، مناسبتهایی هستند که هر ملت و امتی برای خود دارد چه اهل کتاب باشد و چه بت پرست و غیر از آن، داشتن عید با سرشت انسان تنیده شده و مردم دوست دارند که مناسبتهایی داشته باشند تا در آن اظهار شادی نمایند و گذشته را بخاطر آورند.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل